از من (لیلی)... به خودم
عزیزکم! شاید با یک حرف تلخ، با یک نگاه سرد، با یک لحن تند، با یک شوخیو یا یک تذکر... دل هرچقدر هم که سنگ، میشکند. گاهی با یک جمله که در چینش کلماتش دقت نشده، گاهی با یک نه گفتن، گاهی با یک رفتن، گاهی با یک نماندن، گاهی با سوالی که پرسیدنش نیاز نیست...
خودم جان، درون ادم ها سیاه و سفید دارد، همه اش سفید نیست، سیاهی هایشان را که دیدی تعجب نکن! ازشان بیزار نشو، ازشان دوری نکن، محبتت را دریغ نکن... دلشان را نشکن
درون ادم ها سیاه و سفید دارد، همه اش سیاه نیست، سفیدی هایشان را که دیدی تعجب نکن! فکر نکن نمیتوانند بهت اسیب بزنند، بهشان بدون احتیاط اعتماد نکن... حواست باشد، انقدر نزدیک نشوی که بتوانند دلت را بشکنند
ادم ها خاکستریند. مجموعه ای از سفید و سیاه ها! گاهی بد میشوند، گاهی خوب... گاهی امیدوارت میکنند گاهی ناامید
عزیز جان من، تو این بین حواست فقط به این باشد که دل هرچقدر هم سنگ، میشکند، نرسد روزی که تو باعثش باشی. حواست باشد که ادم ها از سنگ نیستند. حتی اگر هم باشند، هرچقدر سخت، هرچقدر بدون احساس، هرچقدر سنگ، حتی سنگی هایشان هم میشکنند. ادم ها را نشکنی. دلشان را نشکنی که تمام دارایی ادم همان قلبش است. که اگر ترک بردارد، که اگر بشکند، ادم دیگر ان ادم سابق نمیشود!
نکند تو باعثش باشی...
.
پ.ن: خودم جان!! در تمام زندگی همین یک نکته را رعایت کن، همین یکی را خوب یاد بگیر
پی نوشت: دل هرچقدر هم سنگ، میشکند! ادم هرچقدر هم سخت... به استخوانش که برسد میرود...
پ.ن: گاهی باید با خودمون حرف بزنیم... :)