مامیلاریا

...کاکتوس ها، گل میدهند

مامیلاریا

...کاکتوس ها، گل میدهند

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیرمرد» ثبت شده است

به قول گابریل گارسیا مارکز: "زندگی همان چیزیست که در خاطرمان می ماند تا بعدها بیادش بیاوریم و روایتش کنیم"

و من میشوم همان پیرمردی که روی تخت آسایشگاه دراز میکشد، اخبار سال پنجاه و شش را از رادیو خرابش دنبال میکند، سیگار بهمن میکشد و از یک روز قبل از رفتن تو چیزی را به یاد نمی اورد...

و در اخر، مانند همان پیرمرد، روی همان تخت، هنگامی که وقایع جدید سال پنجاه و شش را برایت تعریف میکنم و تو برایم چای میریزی... نمام میشوم! تمام...


پ.ن: پیر شدن کابوسه!

پ.ن: روز نوشت